۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

لحظه شانزده - ستاره هاي عزيز






قطعه ای از شعر فروغ تقدیم به همه درمندان :



ستاره هاي عزيز
ستاره هاي مقوايي عزيز

وقتي در آسمان، دروغ وزيدن مي گيرد

ديگر چگونه مي شود به سوره هاي رسولان سر شکسته

پناه آورد؟

ما مثل مرده هاي هزاران هزار ساله به هم مي رسيم و آنگاه

خورشيد بر تباهي اجساد ما قضاوت خواهد کرد
.
من سردم است

من سردم است و انگار هيچوقت گرم نخواهم شد


اي يار اي يگانه ترين يار «آن شراب مگر چند ساله بود؟
»
نگاه کن که در اينجا

زمان چه وزني دارد

و ماهيان چگونه گوشت هاي مرا مي جوند

چرا مرا هميشه در ته دريا نگاه مي داري؟

من سردم است و از گوشواره هاي صدف بيزارم

من سردم است و مي دانم

که از تمامي اوهام سرخ يک شقايق وحشي

جز چند قطره خون

چيزي بجا نخواهد ماند
.



همه شعر


۲ نظر:

  1. سلام..اول مرسی از نظر شما درباره ی وبلاگم..اما من نگاه کردم به پروفایل شما و اگر ناراحت نشین می خوام بگم سعی کنید از چیزهایی بنویسین که کمتر در وب هست مثل اون مصاحبه ای که در وبلاگ من خوندین یا کلا اگر براتون جدی هست وبلاگ نوشتن این روش رُ من نمی پسندم هر چند خودم اینجور شروع کردم به وبلاگ نوشتن مانند شما ...نوشتن شعرها و مطالبی که دوست داشتم..به هر حال قصد جسارت نداشتم و می خواستم بگم اگه براتون جدی هست وبلاگ نوشتن جدی بگیرید اون رُ جدی تر از الان :) ..از مطلب من هم خواستین استفاده کنید..مرسی که به وبلاگم لینک دادین و مرسی که برای استفاده از مطلبم اجازه خواستین..به امید روزهای بهتر

    پاسخحذف
  2. سلام ممنونم از اظهار لطفتون در وبلاگم . وبلاگ خیلی جالب و زیبایی دارین با اجازه لینکتون کردم.

    پاسخحذف