۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

شعله زرد عاشق

http://radioayeneh.se/bilder/shole%20zarde%20nazri/14.jpg

همیشه ماه محرم منو یاد عشق و جنون می اندازه

به نظرم هر چه در این ماه اتفاق بیفته طعم عشق میده

عشقی شدید و شعله زرد یکی از همین رنگهاست


.....

گفت مشق نام لیلی می کنم

خاطر خود را تسلی می کنم

چون میسر نیست بر من کام او

عشق بازی می کنم با نام او







۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

از شکسپیر


http://www.californiawinehikes.com/winehiker/wp-content/uploads/2006/10/wine_toast.jpg

و من که دلم برای آوای یار تنگ شده

دلم برای انسان بودن و با چندتا عاشق و مست حرف زدن تنگ شده


تازگیا در سایه استاد زبانم از سعدی و حافظ دور زدم و در جستجوی شکسپیر
هستم ، البته معتقدم این من نیستم که در جستجو هستم بلکه این شکسپیر هست
که منو مهمون خودش کرده ...


شراب انگوری


ویلیام شكسپیر

اتللو، پرده ی دوم، صحنه ی سوم


عجبا از مردمان

دشمنی را از پنجره ی دهان به خانه ی خود راه می دهند

تا گوهر ِ عقل ِ آنها را بدزدد،

و شگفتا از ما كه با شادی و دست افشانی

ورود ِ خویش را به عالم ِ حیوانی جشن می گیریم.

................................................................

................................................................

زخم پذیر و روئین تن


ویلیام شكسپیر

هانری ششم، پرده ی سوم، صحنه ی دوم


آن كس كه حق با اوست

عریان و بی حفاظ چنان است

كه گویی جوشنی از پولاد بر تن دارد،

و آن كس كه حق با او نیست

و جور و ستم دلش را تباه كرده است

هرچند كه خود را به هزار جوشن مجهز كند

همچنان زخم پذیر و برهنه است.

................................................................

................................................................

پندگویان ِ رؤیایی

ویلیام شكسپیر

ملت، پرده ی اول، صحنه ی سوم


در شمار ِ آن كاهنان و كشیشان مباش

كه شیب ِ تند و ستیغ ِ پر خار ِ بهشت را به من بنمایی

و خود چون رندان ِ لاابالی

در راه ِ پر گل و ریحان ِ عیش بخرامی

و هیچ پروای ِ خویشت نباشد.



ترجمه: حسین الهی قمشه ای

منبع: كیمیا 3



۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

اگر ديدي كه مي خندم


اگر ديدي كه مي خندم
نگو شوق است در قلبم
دگر خشكيده شد اشكم
جنون است اينكه مي خندم



واقعا بعضی وقتها خندیدن نه از شادیه و نه از غم بلکه از جنونه

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

the snows of New York



خیلی وقته این آهنگ ترانه هر ساعت لحظه های من شده
دوست دارم شما هم بشنوید و برای دانلود گذاشتم

http://userserve-ak.last.fm/serve/_/3542865/Chris+de+Burgh+chrisdeburgh_000985_MainPictur.jpg

I can see you now by the light of the dawn,

And the sun is rising slow,
We have talked all night, and I can't talk anymore,
But I must stay and you must go;

You have always been such a good friend to me,
Through the thunder and the rain,
And when you're feeling lost in the snows of New York,
Lift your heart and think of me;

There are those who fail, there are those who fall,
There are those who will never win,
Then there are those who fight for the things they believe,
And these are men like you and me;

In my dream we walked, you and I to the shore,
Leaving footprints by the sea,
And when there was just one set of prints in the sand,
That was when you carried me;

You have always been such a good friend to me,
Through the thunder and the rain,
And when you're feeling lost in the snows of New York,
Lift your heart and think of me;

When you're feeling lost in the snows of New York,
Lift your heart and think of me,
Lift your heart and think of me.



The snows of new york.wma


۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

مرا بپذیر

http://whitenoiseofeverydaylife.files.wordpress.com/2008/12/aurora-borealis-a-009.jpg


مرا بپذیر ، پروردگارا ، برای این چند صباح مرا بپذیر ...
بگذار آن روزان یتیمی که بی تو گذشتند فراموش شوند
...
تنها این لحظهء کوچک را بر پهنای دامنت بگستران و آن را در نور خود نگهدار
...
در پی نجواهایی که مرا به سوی خود کشاندند ، سرگردان شدم ، اما به جایی نرسیدم
...
حالا بگذار در آرامش بیارامم و در سکوت خود به کلام تو گوش فرا دهم
...
رویت را از رازهای تاریک قلب من برنگردان
...
بلکه ، آن ها را بسوزان تا با آتش تو شعله ور شوند
...

رابیند رانات تاگور

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

نگاه خدا

http://onlyblue14.persiangig.com/image/f_03eyesm_d5a3b8d.jpg

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان زدیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار زداغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستی است
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
مائیم که طعنه زاهد شنیده ایم
مائیم که جامه تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه جز پیکر فریب
زین هادیان راه حقیقت ندیده ایم
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما

فروغ فرخزاد

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

چند جمله از امام علی



http://www.mxm.ir/blog/images/imam-ali.jpg


  • در آنچه نسبت به آن نا امیدی، امیدوارتر از آن باش كه به آن امیدواری
    زیرا موسی رفت تا آتش برای خاندانش بیاورد، خدا با او سخن گفت.

  • جهان هر کس به اندازه وسعت فکر اوست.

  • حق با شخصیت شناخته نمی شود حق را بشناس تا اهل انرا بشناسی.

  • گنجایش هر ظرفی با آنچه در آن نهند تنگ میشود جز ظرف دانش (که هر چه در آن نهند)گسترش می یابد.

  • از خدا بترس هر چند اندك
    میان خود و خدای خود پرده ای قرار بده هر چند نازك

  • انسان شكیبا پیروزی را از دست نمیدهد هرچند زمان آن طولانی شود!

  • آن كس كه با دست كوتاه ببخشد از دستی بلند پاداش گیرد

  • اگر میخواهی مملکتی را خراب کنی کارهای بزرگ ان را به افراد کوچک بسپار...

داستان ایمان



http://www.aurinco.com/images/pool-lights.jpg


مرد جوانی که مربی شنا بود و دارنده ی چندین مدال المپیک بود ,به خدا اعتقادی نداشت. او چیزهایی که درباره ی خداوند و مذهب مینوشتند مسخره میکرد .
شبی مرد جوان به استخر سر پوشیده آموزشگاهش رفت . چراغ خاموش بود ولی ماه روشن بود و همین برای شنا کافی بود.
مرد جوان به بالا ترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه برود.
ناگهان سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد . حساس عجیبی تمام وجودش را فرا گرفت . از پله ها پایین آمد و به سمت کلید برق رفت و چراغ را روشن کرد .
آب استخر برای تعمیر خالی شده بود!ا


*********

می تونم بگم که این داستان جزو داستانهایی که بارها خوندم وهربار حس عجیبی بهم دست داده ...



۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

لطف

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی


فکر میکنم گاهی میشود به دوستی ها نشانی داد
نشانی دوستی هایمان دایره عشق است

و لطف پروردگار قسمت باقی دوستیمان است





بیست مهر - چند سطری به یاد حافظ عزیزم



http://www.ido.ir/myhtml/article/1387/m07/13870720021.jpg


امروز روز بزرگداشت حافظ شیرازی هست ،

خواستم چند سطری برای حافظ خودم که در شب های و روزهای این زندگی من بی تاثیر نبوده بنویسم

که گاهی ندانسته وصفهای اونو به تعبیراتی میکشونم که شاید بیراهه باشه ...

اما هر چه هست حافظ دوست قدیمی من....

به تفالی که زدم ثابت شد برام که رنگ عشق و چهره زندگی رو میتونم باهاش بیابم

ماجرای امروزم که بی خبر از چه روزی بودنش کلی آهنگ و نوا شنیدم

و به جاده زندگی افتادم و هدیه ای ناشناخته گرفتم ...

ممنون استاد غیبی من از همه راهنمائیهایت ممنونم ...


در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد


عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد


عقل میخواست کز ان شعله چراغ افروزد


برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد


مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد


دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند


دل غمدیده ی ما بود که هم بر غم زد


۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

میکل آنژ



همیشه شخصیت میکل آنژ به دلیل نقاشی های دیواری با مفهوم کلیسای سیستین برام جذابیت داره و خواستم ماجرای این نقاشی ها رو بنویسم :

خالق دیوار نگاره های سیستین كسی نبود به جز نقاش، پیكره تراش و معمار ایتالیایی ،میكل آنژ. شاید بتوان گفت در سرتاسر زندگی پررنج میكل آنژ ، هیچ سفارشی به اندازه سفارش تزئین سقف نمازخانه سیستین برای وی ناخوشایند نبود.در واقع نمی توان از لفظ سفارش برای اجرای این اثر استفاده كرد. پاپ یولیوس دوم ، فرمان اجرای این پروژه را بدون در نظر گرفتن موافقت هنرمند صادر كرد.
سابقه درگیری پاپ و میكل آنژ به حدود دو سال پیش از این فرمان بازمی گشت . زمانی كه پاپ ، میكل آنژ را به حضور نپذیرفت و حتی دستور راندن وی را از واتیكان داد، میكل آنژ رم را بدون اجازه پاپ به مقصدفلورانس ترك كرد. این اتفاق زمانی رخ داد كه پاپ از ساخت آرامگاه خود توسط میكل آنژ منصرف شد. بعد از این رویداد ، میكل آنژ برای اجرای رویای جدید پاپ به رم فراخوانده شد: تزئین سقف نمازخانه سیستین.میكل آنژ هرگز تا آخر عمرش خود را یك نقاش به حساب نیاورد و امضایش درپای نامه ها و قراردادها را با حرفه پیكره تراش تكمیل می كرد.
همگان از قدرت علاقه وی به هنر مجسمه سازی آگاه بودند اما شاید بتوان علت فرمان پاپ را در نقاشی كردن سقف عظیم كلیسای سیستین ، را نوعی اعلام حاكمیت و تسلط برجامعه هنرمندان آن عهد دانست. میكل آنژ ، بسیار تلاش كرد تا این سفارش را به هنرمند دیگری كه شاید از كشیدن نقاشی لذت می برد محول كند و خود با مجسمه هایش تنها باشد ولی دستور پاپ غیرقابل تغییر بود. هنرمند پیكره تراش مصمم شد تا ناخشنودی خود را از اجرای این طرح ، مهار كند و تمام ذهنیتش را در جهت خلق اثری بدیع و ماندگار به كارگیرد.نمازخانه سیستین در حقیقت محلی برای تشكیل انجمن سری ( انجمن كاردینالهای كاتولیك رم كه برای انتخاب پاپ جدید تشكیل جلسه می دادند) و همین طور انجام مراسم مذهبی خصوصی دربار پاپ در نظر گرفته شده بود.میكل آنژ در سال ۱۵۰۸ كار خود را شروع كرد.
كارگاهی را در نزدیكی محل اجرای طرح درنظر گرفت تا مقدمات كار را در آنجا فراهم كند.میكل آنژ تجربه چندانی از نقاشی دیواری نداشت و این موضوع در ابتدای كار وی را با مشكل روبرو ساخت. «توفان نوح» اولین دیوار نگاره ای بود كه وی به اتمام رساند. عدم آشنایی او به رموز این شیوه نقاشی در این اثر به خوبی نمایان است. رنگها كدر و تصویر مات بود.
این قاب به میكل آنژ نشان داد كه تركیب بندی و پیكره های اثرش برای سقف با درنظرگرفتن فاصله آن با سطح كلیسا مناسب نیست و به سختی قابل تشخیص است.تصاویر بعدی یعنی خلسه نوح و قربانی نوح دیگر این مشكل را نداشتند و هنرمند اثرش را با دانش و اعتماد بنفس بیشتری خلق كرد.
قسمت اول سقف با صحنه نوح (ع) و روایاتی از زندگی زكریا (ع)، یوئیل (ع) و اشعیا (ع) یكسال به طول كشید. بخش دوم پروژه با طرح هبوط بشر و آفرینش حوا آغاز شد. نیاكان حضرت مسیح (ع) از دیگر تصاویری بود كه برجناغی های كلیسا و سقف نقش بستند.در سال ۱۵۱۲ ، از سقف پرده برداری شد. نتیجه فوق العاده بود و رضایت پاپ را به همراه داشت. هرچند نقاش چهار سال از عمر خود را صرف انجام آن كرد ولی بی شك این تجربه در خلق آثار بعدی میكل آنژ بسیار تأثیرگذار بود.

-
رستگاری مضمون آثار نقش بسته بر سقف كلیسا است

۹ قاب كه بربخش مركزی سقف تصویر شده به ترتیب از بالای محراب به سمت بالای در ورودی عبارتند از : جداكردن روشنایی از تاریكی، آفرینش خورشید ، ماه و گیاهان، اجتماع آبها ، آفرینش آدم ، آفرینش حوا، هبوط بشر، قربانی نوح و توفان نوح و خلسه نوح.چهارسال پس از اتمام این طرح ، رافائل دیگر هنرمند عهد رنسانس بخشهایی را به آن افزود. در سال ۱۵۳۵ ، میكل آنژ بار دیگر به سیستین بازگشت و این بار با میل خود شاهكار واپسین داوری را برای نقطه پایانی اثرش خلق كرد.


لینک نقاشی های میکل آنژ :

نقاشی سقف کلیسا

کلیسای سیستین

آفرینش آدم


۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

می یار

کعبه ام جایی است بر لب آب
بین آن نور بلند

بین طیف شبانگاهی ماه

من از این جام جهان

پی نور افتادم

که به سان خورشید

پرتویی ز تو باشد ای یار


اگر از قطره
اشکی سیرم
به جهان نفروشم می یار و می ناب

که در این پهنه خاک

آسمان بهترین جام من است

از برای نور خورشیدی که

رخ دوست را بر جام می ام ، می فکند



88/7/15
تقدیم به سهراب شاعر نزدیکی ها

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

کتابم ، من و درخت



زیر درختی ایستاده بودم ، کتابی به دست داشتم
باران شروع به باریدن کرد
همه جا خیس شد کتابم ، من و درخت
راهی برای گریز نداشتم
اما ناگهان حروف کتاب شروع به ریختن کرد
و کتاب از نوشته ها خالی شد
دیدم که حروف زیر باران میدودند



فکر میکنم؟


وقتی فکر میکردم به این جمله از حسین پناهی برخوردم :


چند میلیون سال طول خواهد کشید تا بدانم

کجا باید بروم ؟


به خودم گفتم اگه میدونستی که در جستجو نبودی


۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

درخت زردآلو

http://files.myopera.com/suspus/blog/2923521865_8da78e8404.jpg


nasıl iş bu
این چه کاری است
her yanına çiçek yağmış
به همه جایش گل می بارد
erik ağacının
درخت زردآلو
ışık içinde yüzüyor
در نور شناور است
neresinden baksan
از هر جا بنگری
gözlerin kamaşır
چشمانت خیره می شود

oysa ben akşam olmuşum
ولی من غروب شده ام
yapraklarım dökülüyor
برگهایم می ریزد
usul usul
آرام آرام
adım sonbahar
اسم من پائیز است



Atilla ilhan"
آتیلا الهان

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

فیلم





داشتم یه فیلم میدیم شاید خیلی از شما ها دیده باشین و این چند سطری که مینویسم براتون آشنا بیاد :


دختر پس از معاجله مرد بهش گفت : کسی که به من پزشکی رو یاد داد گفت من همه جور زخم رو میتونم درمان کنم و بهت یاد میدم ولی تنها زخمی که نمیتونم درمانش کنم زخم دله ..

و ادامه داد: اما شما ناامید نباشین من میدونم چی زخم دل رو درمون میکنه ...

مرد با تعجب به صورتش نگاه کرد

و دختر گفت : اعتماد کنید


...............................................................................................


منم نیاز داشتم به این کلمه ، جوابی به سوالهام داد ،

فیلم دیدن خوبه به همه توصیه میکنم و نوشتن هم آرامش میده

و چقدر اینجا نوشتن بهم حس سبکی میده :)


حدود




دیروز در همین فکرا بودم که ما انسانها چقدر محدود هستیم
با تمام اینکه فکر میکنیم می دونیم و باخبریم ولی هرچه باشه
در یک فضا در بین چند تا دیوار مبحوسیم ، اگه نگران کسی
باشیم ، اگه حتی بخوایم کسی رو ببینیم بازم نمی دونیم اون کجاست
حتی اگه از محل همدیگر هم مطلع باشیم بازم از آنچه بر همدیگر
میگذرد بی اطلاع خواهیم ماند ، داشتم فکر میکردم که حکمت این
چیه ؟ یادم افتادم که میگه فقط خداست که در کرسی آسمانها ست ،
نتیجه ای که گرفتم این بود که خدا ما رو محدود در
زمان آفریده به خاطر خودمون که بیشتر به یادش باشیم و بدونیم
با تمام قدرتی که بهمون داده نیازمندشیم ... شاید قانع بشم ولی میدونم
این فهم منم محدودیتی داره ...

حالا این نیاز هزاران معنا میتونه داشته باشه ، یه شعر از یک
دوستی که احتمالا خودش گفته مصداقیه واسه همین موضوع :



تکیه بر خویشم زنم هیچم هویدا می شود

تکیه بر هیچم زنم خویشم هویدا می شود