۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

دعا ( دکتر عبدالکریم سروش)


تفاوت خدای فیلسوفان و خدای پیامبران ( پیام آوران) در این است که خدای پیامبران را می توان به دعا خواند، اما دربارۀ خدای فیلسوفان فقط باید جدال و جنجال کرد. فیلسوفان همچون ریاضیدانانی که به حل معمایی ریاضی مشغولند، گره از کار فروبسته خدا می گشایند، اما پیامبران همچو عاشقانی که با معشوقی نازنین نرد عشق می بازند، سخن از لطف و لطافت آن محبوب جمیل می گویند و دست مردم را در دستان نرم و پرنوازش او می گذارند. انکه حسین بن منصور حلاج گفت که : " معشوق همه ناز باشد نه راز" حق می گفت.

خداوند، نه رازی است عقل ستیز، که نازنینی است عشق پسند. و همین است راز انکه پیامبران بر خلاف فیلسوفان چنین مقبول خلایق افتاده اند و دل از خداجویان برده اند.

دعا و نیایش، قبل از انکه ابزار زندگی باشند، ابزار بندگی اند و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کنند، حاجت دل را روا می کنند، و برتر از انکه سفره نان را فراخی بخشند، گوهر جان را فربهی می دهند.

دعا فقط صحنه خواندن خدا نیست، که عرصه شناختن او هم هست، مونولوگ نیست، دیالوگ هم هست، سخن گفتنی دو سویه است و در این مکالمه و مخاطبه است که هم انس حاصل می شود هم شناخت، هم پالایش روح می شود هم تقویت ایمان، هم دل خرسند می گردد، هم خرد. و چنین است که آدمی به تمامیت خویش در محضر تمامیت طلب ربوبی حاضر می شود و نه دستار، که سر را هم می بازد و نه به اضطرار عاقلانه که به اختیار عاشقانه می شکند.

عشق چون وافی است وافی می خرد

در حریف بی وفا می ننگرد

معشوق همۀ وجود عاشق را از دل و جان و خرد می خرد و استیفا می کند و این سودای خوش عاقبت در صحنۀ پر صفای دعا صورت می گیرد که سیرابی سیرت و سریرت در اوست.

در دعا هم از نیاز عاشق سخن می رود، هم از ناز معشوق، هم از احتیاج این، هم از اشتیاق او، هم از انس، هم از خوف، هم از محبت، هم از معرفت، هم از توبه و انابت، هم از کرم و اجابت، هم از حاجات معیشتی و زمینی ، هم از مطلوبات ارمانی و آسمانی، هم از تسلیم هم از تعلیم. و چیست جز دعا که این همه نعمت و برکات از دامان و استین ان سخاوتمندانه فرو ریزد و آن همه خدمات و حسنات که کریمانه از دست او برخیزد؟

حدیث بندگی و دلبردگی

دکتر عبدالکریم سروش


لینک مطلب

۱ نظر:

  1. فضا و جو روشنکرانه وبلاگتون تحسین برانگیزه. بخشی از مطالبتون رو مرور کردم و لذت بردم. برقرار باشید.

    پاسخحذف