۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

به کجا



http://asset.soup.io/asset/1144/7452_22d4.jpeg

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

دیده بخت به افسانه او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن

ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند

ای آفُتاب آهسته نه پا در حریم یار من

ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند

ای آفُتاب آهسته نه پا در حریم یار من

ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند

خواب است و بیدارش کند
خواب است و بیدارش کند

***



به کجا ها برد این امید ما را؟

به کجاها برد ما را؟

نشد این عاشق سرگشته صبور

نشد این مرغک پر بسته رها

به کجا می روم یارا؟

به کجا می برد مارا؟

ره این چاره ندانم به خدا به خدا

نشود دل نفسی از تو جدا به خدا

به هوایت همه جا در همه حال

به امیدی بگشایم شب و روز پر و بال

غم عشقت دل ما را

به کجا ها برد یارا؟



این آهنگ زیبا بود فراتر از زیبا حرف دل بود ...

گاهی میگم غمگین نباش ..اما بعد ،

بعد میگم: بگذار همه فکر کنند غمگینم ...من از غم عشق تو رنگینم ...


آهنگ رو برای دانلود گذاشتم

لینک دانلود

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

دردم از یار است درمان نیز هم

http://asset.soup.io/asset/1229/7894_12d9.jpeg


دردم از یار است درمان نیز هم


دل فدای او شد و جان نیز هم


این که می گویند آن خوش تر ز حسن


یار ما این دارد و آن نیز هم


یاد باد آن کو به قصد خون ما


عهد را بشکست و پیمان نیز هم


دوستان در پرده می گویم سخن


گفته خواهد شد به دستان نیز هم


چون سر آمد دولت شب های وصل


بگذرد ایام هجران نیز هم


هر دو عالم یک فروغ روی اوست


گفتم ات پیدا و پنهان نیز هم


اعتمادی نیست بر کار جهان


بلکه بر گردون گردان نیز هم


عاشق از قاضی نترسد می بیار


بلکه از یرغوی دیوان نیز هم


محتسب داند که حافظ عاشق است


واصف ملک سلیمان نیز هم


گاه فکر میکنم میشد احساسات رو برید و دور انداخت

اما بعد قلمی به دستم میفته و شکوه دل میکنه ...با لاخره تو این عمری

که کردم هرگز نفهمیدم که هدایتگر طوفان مهر وصفایی که در دل ما انسانهاست

دست خداست یا دست خودمون ...

بعضی وقتها تنهایی باعث میشه هی فکر کنی ، به خودت به زندگی ، احساس میکنم

پله های زندگی در حرکتند ... به سمت بالا ، به سمت جریان و همیشه امیدوارم

به همان آسمان و به همین زمین .

(ن.ط)



۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

پری دیدار

http://www.vinoble.at/content/imgs/rotwein_gr.jpg


دلم افتان و خیزان دوش آمد
که می مستی او اظهار دارد

دویدم پیش و گفتم باده خوردی
نمی​ترسی که عقل انکار دارد

چو بو کردم دهانش را بدیدم
که بوی آن پری دیدار دارد

خداوندی شمس الدین تبریز
که بوی خالق جبار دارد

ز بو تا بوی فرقی بس عظیمست
و او بی​حد و بی​مقدار دارد





*****گاه آنچه به کام است از تلخی وشیرینی نیست
از عطش بسیار است (ن.ط)

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

دیدن

http://catalog.kpfk.org/mm5/graphics/00000001/zen_circle.gif



زمانی که بتوانی آنچه را که هست، چنان که هست ببینی،

نه آنچنان که باید باشد،

تنها آن زمان است که بیدار شده ای،

آنگاه هرکجا که بروی برایت بهشت است ...



۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

چشم هایم

http://asset.soup.io/asset/1235/1903_ee30.jpeg


در این دنیای ماشینی که همه به داشته ها و نداشته های یکدگر چشم دوخته اند
من کلیدی در دست دارم که یادگاریست از دو چشم تر ...
می دانی همه داراییم چشمهایم و نفسم است
و آنچه میبینم دم
و آنچه میکشم بازدم است .
دوست دارم
دوست دارم اسم هر چه مینویسم را
شعربگذارم
دوست داشتن ارثیه زیباییست ..


(ن.ط)

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره

http://westmidlandsdance.com/wp-content/uploads/Jenna-Roberts-as-The-Snow-Fairy-in-Birmingham-Royal-Ballets-The-Nutcracker-credit-Roy-Smiljanic-838x1024.jpg


نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره

دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره

دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو
ببره از اینجا و،اونــــــــــور ابــــــــــــــرا بـــــذاره

تو دلت بوسـه می خواد من میدونم اما لبت
سر ِ هر جمـــــــله دلش،میخواد یه امــــــا بـــــذاره

بی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذار
همه ی دنیا من و،همیشــــــه تنهــــــــا بذاره

نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره

دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد،پا روی دنیا بذاره

دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو
ببره از اینجا و،اونــــــــــور ابــــــــــــــرا بـــــذاره

من می خوام تا آخر دنیا تماشات بکنم
اگه زندگی بـــــــــرام،چشم تماشــــــا بذاره

بی تو دنیا نمی ارزه،تو با من باش و بذار
همه ی دنیا من و،همیشــــــه تنهــــــــا بذاره

نمیشه غصه ما رو،یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله،ما رو تو خواب جا بذاره


من چقدر اینو گوش کردم
وچقدر از این آهنگ لذت می برم مخصوصا اون قسمتی که
می گه : دلم از اون دلای،قدیمیه از اون دلاست ..

حس میکنم از یه احساس ناب کودکانه حرف میزنه ...

نمی دونم این روزها چی شده که دوست دارم آهنگهای عاشقانه گوش بدم
شایدم جای خالی کسی رو می خوام اینجوری پر کنم ...

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

پرهای زمزمه

http://asset.soup.io/asset/1267/8692_4aed.jpeg

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه ی چتر.

ناتمام است درخت.

زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

و فروغ تر چشم حشرات

و طلوع سر غوک از افق درک حیات.


مانده تا سینی ما پرشود از صحبت سنبوسه و عید.

در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد

و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه ی برف

تشنه ی زمزمه ام.

مانده تا مرغ سرچینه ی هذیانی اسفند صدا بردارد.

پس چه باید بکنم

من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال

تشنه ی زمزمه ام ؟


بهتر آن است که برخیزم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه ی مرغی بکشم....


* سهراب سپهری


*** با خود می اندیشم ، به تو می اندیشم

و زمزمه ای پنهان نقشی از تو در درونم میسازد

بهتر آن است که برخیزم و به امید تو باشم

که تو خواهی ساخت

که تو خواهی ساخت آن نقش درونم را ...

(ن.ط)