۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

مولانا و عشق

http://www.deenislam.co.uk/gallery/artefacts/Rumicard.JPG

عشق اصطرلاب اسرار خداست

علت عاشق ز علتها جداست
...


عشق خداوندی به مانند نور محض است که از هرگونه عیب

و نقصی مبراست و عشق مخلوق به مانند

آتشی است که ظاهر آن آتش و باطن آن دود است

و اگر نور آتش بمیرد سیاهی دود پیدا گردد

...

در نظر مولانا شالوده هستی بر عشق نهاده شده است،

عشق فقط صفت خداوند و بشر نیست بلکه

اصل خلقت و پیدائی عالم است،

عشق مانند دریایی کران ناپیداست و آسمانها و زمین چون کف و موجی

از این دریایند، گردش و پویش آسمانها و زمین از عشق است

و اگر سریان عشق در شریان عالم نباشد

عالم از ایستائی فسرده می‌شود و جمادی در نبات

و نبات در حیوان و حیوان در انسان محو و فانی نمی‌شودِ؛

ذرات عالم عاشق کمال حق‌اند و راه علو و استکمال را می‌پوین

د و در شتاب و جنبش خویش حق را تسبیح

می‌گویند و تنشان از این جنبش عشق پاک و پیراسته می‌شود.

...

اگر انسان نمی‌تواند سریان عشق را در گردش افلاک مشاهده کند

باید آن را در جوشش عناصر، از حرکت

خس و خاشاک یا کف آب و جوشش دریا

و از جوش و خروش باد و خیزش امواج دریا و حرکت آفتاب و ماه و

ستارگان ببیند.

مولانا و عشق: نگاهی به مسأله عشق در مثنوی معنوی

متن سخنرانی دکتر غلامرضا اعوانی در سمینار جلاالدین رومی

دانشگاه تورنتو پنجم فوریه 2005


برگرفته از اینجا

۱ نظر:

  1. ایمان و عشق معجون گم شده روزگار من است. خوشا آنی که عشق را به درستی در خویش آراسته و در نگاهی بلند صدای خود را به دیگران می رساند و ایشان را مجذوب سوختن خویش می نماید.

    پاسخحذف