رها خواهم شد
در سرزمینی دیگر
در بالای تپه ای سبز
با دستانی باز
به سوی آبی آسمان
آنگاه چشمانت چون باران
قطره اشکی به سویم خواهند چکاند
هرگز ندیدن تو
طعم همان قطره اشک توست
شیرین اما...
شور ...
2-7-89 ن.ط
در سرزمینی دیگر
در بالای تپه ای سبز
با دستانی باز
به سوی آبی آسمان
آنگاه چشمانت چون باران
قطره اشکی به سویم خواهند چکاند
هرگز ندیدن تو
طعم همان قطره اشک توست
شیرین اما...
شور ...
2-7-89 ن.ط
در میان شاخه های سبز درختان
پاسخحذفدر میان آب آبی دریاها
و در میان ابرهای سفید آسمان
روزی نه روزگاری می زیستم
دنیایی داشتم از خنده ها
پر شور و تنها با دیگران
با هزاران سوال بی جواب
و آن زمان که زمین مرا فراخواند
روزگارم سخت شد
دنیایم پر از غم شد
در کنار دیگران ولی تنها
هزاران جواب بی سوال شد