از دیشب تا الان یکسره بارون می باره
نشستم جلوی پنجره و عطر بارون رو حس می کنم
امروز چهارشتبه 25 شهریوره ، چقدر احساس کردن طبیعت
حس عجیبیه ... قابل وصف نیست ولی چیزی در درونت شناوره
که اسمی نداره .. خیلی دلم می خواست یه دوربین داشتم و عکسشو
می گرفتم ...
کمی که تو نت گشتم ، عکسهای قشنگی پیدا کردم ...
از پنجره اتاقم تصویر بارون اصلا این شکلی نیست
ولی می تونم از همین پنجره ... همین جا رو ببینم :
فکر میکنم بارون خیلی بهش نزدیکه و منو بهش نزدیکتر میکنه ...
یاد بچگی ها افتادم ...
باز باران
با ترانه ، می خورد بر بام خانه ...
...
بارون
پاسخحذفچه راه روشنی
چه حقیقت زنده ای
چه دنیای پر از رمزی
چه خاطراتی که پر از زیبایی لحظه هاست
آره ، واقعا
پاسخحذفche aksaeeee
پاسخحذفbaroon adamo dobare zende mikone
makhsoosan vaghti tanha bashi
va ye chaye dagh berizi beshini dooonehasho negah koni
vaghti asemoon vazife dare behet hedye kone johare voojoodeshoo
dishab baroon omad injaaa
aly booddd
alyyy
mesle hamishe
مرسی ریحانه واقعا بارون یه هدیه از طرف خداست
پاسخحذف