۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

تنها شبی هفت ساله خوابیدم

http://sport.ir/uploads/1_barfareh.jpg


بیا برویم روبه روی باد شمال
آن سوی پرچین گریه ها
سر پناهی خیس از مژه های ماه را بلدم
که بی راهه دریا نیست
دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام
بیا برویم !
آن سوی هر چه حرف و حدیث امروزست
همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی است
می توانیم بدون تکلم خاطره ای حتی کامل شویم
می توانیم دمی در برابر جهان
به یک واژه ساده قناعت کنیم
من حدس می زنم از آواز آن همه سال و ماه
هنوز بیت ساده ای از غربت گریه را بیاد آورم
من خودم هستم
بی خود این آینه را روبه روی خاطره مگیر
هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است
تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزار ساله برخاستم .


*سید علی صالحی

۲ نظر:

  1. می توانیم بدون تکلم خاطره ای حتی کامل شویم
    ------------------------------------------

    سخن از خاطره ها نیست، چون دیروزمان چون امروز و فردایمان چون امروز است ...

    پاسخحذف