یادداشت های روزانه یک مسافر
۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه
بار
گلویم از بار ناگفته سنگینی میکند
نمی دانم راهی که می روم هستم
یا راهی که نرفتم...
در انبوه تردید و گلایه ها
این بغض شکسته است که همچون سرگیجه ای
در درونم می پیچد ...تا بلکه دیواری بیابد
و تکیه کند ...
ن.ط
۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه
دوست
نه هيچ انساني دشمن توست،نه هيچ انساني دوست توست،بلكه هر انساني معلم توست....
این جمله خانم اسکاولیشن تو این روزهای سرد چه دلنشین هست ، روزهایی که دوستان دلیل
برای ماندن میشوند ...
در سفر زندگی این مسافر... گاه چنان سرگرم سفر میشویم که مقصد و پایان را فراموش میکنیم
گویی همیشه سفر خواهد بود ...؟؟؟
نیرویی میگوید : آری ...همیشه سفر خواهد بود ...سفر به سوی بودن
سفر به سوی جاودانگی ...
سفر بخیر ...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)