و من که دلم برای آوای یار تنگ شده
دلم برای انسان بودن و با چندتا عاشق و مست حرف زدن تنگ شده
تازگیا در سایه استاد زبانم از سعدی و حافظ دور زدم و در جستجوی شکسپیر
هستم ، البته معتقدم این من نیستم که در جستجو هستم بلکه این شکسپیر هست
که منو مهمون خودش کرده ...
شراب انگوری
ویلیام شكسپیر
اتللو، پرده ی دوم، صحنه ی سوم
دشمنی را از پنجره ی دهان به خانه ی خود راه می دهند
تا گوهر ِ عقل ِ آنها را بدزدد،
و شگفتا از ما كه با شادی و دست افشانی
ورود ِ خویش را به عالم ِ حیوانی جشن می گیریم.
................................................................
زخم پذیر و روئین تن
ویلیام شكسپیر
هانری ششم، پرده ی سوم، صحنه ی دوم
عریان و بی حفاظ چنان است
كه گویی جوشنی از پولاد بر تن دارد،
و آن كس كه حق با او نیست
و جور و ستم دلش را تباه كرده است
هرچند كه خود را به هزار جوشن مجهز كند
همچنان زخم پذیر و برهنه است.
................................................................
پندگویان ِ رؤیایی
ویلیام شكسپیر
ملت، پرده ی اول، صحنه ی سوم
كه شیب ِ تند و ستیغ ِ پر خار ِ بهشت را به من بنمایی
و خود چون رندان ِ لاابالی
در راه ِ پر گل و ریحان ِ عیش بخرامی
و هیچ پروای ِ خویشت نباشد.
ترجمه: حسین الهی قمشه ای
منبع: كیمیا 3
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر