ساقيا آمدن عيد مبارک بادت
وان مواعيد که کردی مرواد از يادت
در شگفتم که درين مدتِ ايام فراق
برگرفتی ز حريفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گو بدر آی
که دم همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقهات باز آورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت اين کشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنيادت
--------------------------------------
با خودم زمزمه می کردم
چشم استاد ... چشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر